پای درس ایثار | آموزگار مبارکهای درد را به زانو درآورد تا کلاس درس او خالی نماند
کم نیستند معلمانی که با فداکاری و از خود گذشتگی درس عشق و ایثار را به دانشآموزان خود میآموزند تا فردایی بهتر را برای آنان رقم بزنند. مریم اسدی نژاد یکی از همین معلم هاست که با مبارزه با درد و...
به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان، کم نیستند معلمهایی که برای پیشرفت دانشآموزانشان از هیچ تلاشی دریغ نکرده درس ایثار را بر تخته سیاه کلاس خود نگاشتهاند.
مریم اسدی نژاد یکی از همین معلمان فداکار است. او که از کودکی آرزوی معلم شدن را در ذهن پرورده است با دارا بودن مدرک کارشناسی علوم تربیتی، 9 سال است که به عنوان نیروی حقالتدریس آزاد در مدارس حومهی شهر مبارکه آموزگار است.
ماجرا از پاییز سال ۱۴۰۳ شروع می شود. او که برای سر وقت رسیدن به مدرسه، زحمت بیتوته را تقبل کرده و در مبارکه خانهای را اجاره میکند، ناگهان در اواسط سال تحصیلی دردهای طاقتفرسا به سراغش آمده و پزشک متخصص به هشدار میدهد که هر چه سریعتر باید عمل جراحی انجام دهد و تعویق آن خطرناک است.
خانم اسدینژاد در این باره میگوید: با وجود درد شدید و حال نامساعد جسمی، برای اینکه لطمهای به درس دانشآموزانم وارد نشود، از پزشکم درخواست کردم تاریخ عمل را به روزهای پایانی اسفند موکول کند؛ در این مدت با تمام سختیها و دردها در کلاس درس حاضر میشدم، تدریسی سرشار از انرژی و حس خوب داشتم و علاوه بر این از روشها و شیوههای گوناگون تدریس استفاده میکردم؛ به طوری که کلاس برای بچه ها جذاب بود و درد و بیماری من نتوانست بر قدرت عشق و علاقه من در آموزش غلبه کند.
وی اشاره میکند: بالاخره 23 اسفند ماه سال 1403 بستری شدم وجراحی سنگینی را پشت سر گذاشتم. پس از تعطیلات نوروز با اینکه پزشک به یک ماه استراحت کامل توصیه کرده بود و با وجود دردهایی که همچنان جسمم را آزار میداد، در کلاس درس حاضر شدم و اجازه ندادم دانشآموزانم حتی یک روز از درس عقب بیافتند.
این معلم فداکار تصریح میکند: پس از گذشت چند روز از رفتن به مدرسه بخیههایم عفونت کرد، درد دوباره به سراغم آمد و مجددا آخر هفته در بیمارستان بستری شدم؛ اما دوباره شنبه با همان عشقِ بیقید و شرط و با توکل به خدا، به کلاس بازگشتم تا دوباره به عشق در کنار دانشآموزانم باشم.
خانم اسدینژاد اضافه میکند: علاوه بر تدریس در مدرسه، در طرحهای جهادی از جمله «زکات» و «حامی» هم برای رفع اشکال درس ریاضی حضور پیدا میکردم و شوق بچه ها به یادگرفتن مرا ترغیب میکرد تا در مقابل هر دردی بایستم و با بیماری و رنجی که داشتم مبارزه کنم.
وی در پایان با دانشآموزان خود اینگونه سخن میگوید: بچه های من! من با وجود دردها و محدودیتها فقط و فقط برای شما آمدم چون شما شایستهی هر عشق و فداکاری بودید و حالا نوبت شماست که خودتان را باور کنید، تلاش کنید و هرگز تسلیم نشوید.
آری، این آموزگار عشق و ایثار، با وجود جراحی سختی که داشت و درد هایی که متحمل میشد سال تحصیلی را به پایان رساند و اجازه نداد یک روز هم بچه ها بدون معلم بمانند.
مصاحبه: فاطمه سعیدی؛ عضو باشگاه معلمان خبرنگار استان اصفهان
انتهای پیام/