زایندهرودحافظه جمعی اصفهان؛ از بازی کودکان تا آیینهای مذهبی
اصفهان- خشکی زایندهرود فقط تهدید زیستمحیطی نیست، بلکه بخشی از حافظه و هویت فرهنگی اصفهان را تهدید کرده؛ مردمی که هنوز امید به احیای آن...
اصفهان رسانه، گروه استانها، کوروش دیباج: امروز هجدهم مهر ماه روز ملی زاینده رود است، رودی که از نخستین روزهای شکلگیری اصفهان نه تنها شاهرگ حیاتی شهر بلکه بستری برای پیدایش تاریخ و فرهنگ آن بوده است. جریان این رودخانه، که از زاگرس برخاسته و به دشتهای مرکزی ایران رسیده، سبب شد تا اصفهان در سدههای مختلف به یکی از مهمترین مراکز تمدنی، سیاسی و فرهنگی ایران بدل شود.
پلهای باشکوهی چون سیوسهپل و پل خواجو، که در دوران صفوی بر فراز زایندهرود ساخته شدند، تنها شاهکارهای مهندسی نبودند، بلکه عرصهای برای گردهمایی مردم، اجرای آیینها و ثبت خاطرات جمعی شهر به شمار میرفتند.
زایندهرود در قرون گذشته نه فقط آب، که حیات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را با خود جاری میکرد. در سایه درختان چنار و بید کنارههای رودخانه، بازارهای فصلی، آیینهای نوروزی، مراسم مذهبی و حتی فعالیتهای هنری و ادبی شکل میگرفت. هنرمندان نگارگر، شاعران و موسیقیدانان اصفهان بارها از زایندهرود الهام گرفتند و آن را به نمادی در فرهنگ ایرانی تبدیل کردند.
امروز اما خشکی این رود تاریخی نه تنها معیشت و محیط زیست بلکه هویت فرهنگی و میراثی اصفهان را با تهدیدی جدی روبهرو کرده است.
همین دگرگونیها سبب شده است تا مردمی که کودکی و جوانی خود را کنار زایندهرود گذراندهاند، خاطرات و روایتهایشان را با حسرت بازگو کنند.
به همین دلیل هر سال ۱۸ مهرماه که به عنوان روز ملی زایندهرود شناخته میشود، شهروندان، پژوهشگران و دوستداران میراث فرهنگی گرد هم میآیند تا اهمیت این رودخانه را یادآور شوند و بر ضرورت احیای کامل و همیشگی آن تأکید کنند.
در ادامه این گزارش پای صحبت اصفهانیهایی مینشینیم که هر کدام بخشی از قصه زایندهرود را در حافظه خود حمل میکنند؛ قصههایی که نشان میدهد چرا این رودخانه برای شهر تنها یک منبع آب نبوده، بلکه هویت، فرهنگ و میراثی زنده است.
کودک رودخانه
سیدمحمد ساعتچیان یکی از اهالی قدیمی محله چهارباغ اصفهان، اکنون بیش از هفتاد سال دارد. وی به اصفهان رسانه میگوید: کودکیاش در کنار زایندهرود شکل گرفته است.
وی ادامه می دهد: زایندهرود برای ما مانند یک عضو خانواده بود. صبحها که به مدرسه میرفتیم، صدای شرشر آب و پرندگان از میان درختان کنار رودخانه با ما همراه بود. بعدازظهرها با دوستان به کنار رودخانه میرفتیم، لباسهایمان را درآورده و در آب خنک شنا میکردیم. آن زمان زایندهرود نه تنها یک رودخانه، بلکه زمین بازی و میدان دوستی ما بود.
سیدمحمد میافراید: بسیاری از بازیهای محلی ما وابسته به رودخانه بود. از ماهیگیری با قلابهای دستساز گرفته تا قایقهای کوچک چوبی که خودمان میساختیم. در تابستان، خانوادهها زیر سایه درختان چنار و بید اطراف رودخانه بساط پیکنیک پهن میکردند. صدای خنده کودکان با صدای آب در هم میآمیخت و منظرهای میساخت که امروز تنها در خاطرات ما زنده است.
ساعتچیان میگوید: وقتی امروز از روی پل خواجو به رودخانه خشک نگاه میکنم، احساس میکنم بخشی از کودکی و جوانیام از بین رفته است. زایندهرود فقط آب نبود، هویت ما بود.
هنرمندی با الهام از رودخانه
زهرا معین هنرمند نقاش، میانسال و مادر دو فرزند است و بیشتر آثار هنریاش از طبیعت زایندهرود الهام گرفته است. وی به اصفهان رسانه میگوید: اگر زایندهرود نبود، شاید هیچگاه به سمت هنر نقاشی نمیرفتم.
وی ادامه میدهد: از همان دوران کودکی کنار زایندهرود مینشستم و دفتر نقاشیام را باز میکردم. درختان، پرندگان، آب جاری و مردمی که در کناره رود زندگی میکردند، همه برایم الهامبخش بودند. اولین نقاشی جدیام تصویری از سیوسهپل با انعکاس آن در آب زایندهرود بود. هنوز آن تابلو را در خانهام نگه داشتهام.
معین میافزاید: زایندهرود برای هنرمندان اصفهان منبع الهام بیپایان بود. شاعران، خوشنویسان و موسیقیدانان همه از آن تأثیر میگرفتند. وقتی رودخانه پرآب بود، روح شهر زنده میشد و همین زندهدلی در آثار هنری ما بازتاب مییافت. اکنون که سالهاست آب در بستر رودخانه نمیبینیم، میتوان گفت بخشی از الهام هنری نیز خشکیده است.
وی میگوید: من هنوز هر روز کنار رودخانه قدم میزنم. بستر خشک رود را نگاه میکنم و خاطرات کودکی در ذهنم زنده میشوند. امید دارم روزی دوباره صدای آب جاری شود و دوباره هنرمندان اصفهان از این شاهرگ الهام بگیرند.
روایت آیینها و عزاداریها کنار رود
حسین طباطبایی روحانی محلی و پژوهشگر آیینهای مذهبی اصفهان، زایندهرود را مکانی میداند که بسیاری از مراسم مذهبی و فرهنگی در آن شکل میگرفت.
وی به اصفهان رسانه میگوید: در ایام محرم، دستههای عزاداری از محلات مختلف به سمت زایندهرود میآمدند. پلهای تاریخی به ویژه سیوسهپل و پل خواجو به صحنه تجمع هیئتهای عزاداری تبدیل میشد. مردم دستههای خود را از روی پل عبور میدادند و صدای نوحه با صدای آب رودخانه در هم میآمیخت. این منظره تأثیر عمیقی بر روحیه مذهبی مردم داشت.
طباطبایی ادامه می دهد: جشنهای نوروزی نیز کنار زایندهرود برگزار میشد. خانوادهها سبزه و سفره هفتسین را کنار آب پهن میکردند و اولین روزهای بهار را با صدای جریان آب جشن میگرفتند. بسیاری از آیینهای سنتی مثل مراسم طلب باران یا آیینهای محلی کشاورزان نیز کنار رودخانه انجام میشد. رودخانه در حقیقت صحنه زندگی آیینی مردم اصفهان بود.
وی میافراید: امروز با خشکی زایندهرود، بسیاری از این آیینها نیز از بین رفته یا کمرنگ شده است. وقتی رودخانهای که مظهر حیات و برکت بود خشک میشود، طبیعی است که آیینهایی که بر محور آن شکل گرفته بودند هم دچار دگرگونی شوند. مردم احساس میکنند بخشی از فرهنگ خود را از دست دادهاند.
کشاورزی که زمینش بیآب شد
علی نوروزی کشاورز میانسال از حاشیه اصفهان، زندگی خود را با زایندهرود گره خورده میداند.
وی از سالها کار بر روی زمینهای کشاورزی سخن میگوید که با آب زایندهرود آبیاری میشدند.
وی اظهار میکند: تا همین بیست سال پیش، زمینهای ما پر از گندم و جو بود. آب زایندهرود از طریق نهرها و کانالها به مزارع میرسید و محصول خوبی به دست میآمد. اما حالا سالهاست که آب به ما نمیرسد. زمینها خشکیدهاند و بسیاری از همسایههایم کشاورزی را رها کردهاند.
نوروزی ادامه میدهد: خشکی زایندهرود نه تنها زندگی کشاورزان را نابود کرد بلکه اقتصاد محلی را هم تحت تأثیر قرار داد. بسیاری از جوانان روستاها به شهر مهاجرت کردند چون کشاورزی دیگر صرفه اقتصادی نداشت. خانوادههایی که نسلها از راه کشت و زرع زندگی کرده بودند، حالا بیکار ماندهاند.
وی میافراید: برای ما زایندهرود تنها یک رودخانه نبود، منبع حیات و معیشت بود. وقتی این منبع از بین رفت، انگار ریشه زندگیمان را بریدند. هنوز امید دارم روزی دوباره آب به زمینها برگردد، اما هر سال که میگذرد این امید کمرنگتر میشود.
معلمی که خاطرات شاگردانش را از دست داد
مریم، معلم مدرسهای در اصفهان، خاطرات بسیاری از دانشآموزانی دارد که در کنار زایندهرود بازی و تفریح میکردند. وی معتقد است که خشک شدن رودخانه حتی بر آموزش و تربیت نسل جدید هم تأثیر گذاشته است.
وی در گفتگو با اصفهان رسانه اظهار میکند: سالها پیش، وقتی کلاسهایمان تمام میشد، گروهی از دانشآموزان را به گردش علمی کنار رودخانه میبردم. آنها با دیدن جریان آب، پرندگان و درختان، درباره طبیعت میآموختند. بازی در کنار رودخانه بخشی از خاطرات کودکیشان بود.
صبوری ادامه میدهد: حالا دیگر چنین برنامههایی نداریم. بستر خشک رودخانه نه جاذبهای دارد و نه امنیتی. کودکان امروز اصفهان از همان ابتدا رودخانهای زنده را ندیدهاند. وقتی از آنها درباره زایندهرود میپرسم، بسیاری تنها عکسهایی در کتابهای درسی یا تصاویر قدیمی والدینشان را به یاد میآورند.
وی میافراید: خشک شدن رودخانه تأثیر روانی شدیدی بر کودکان دارد. آنها با یک حس فقدان بزرگ میبالند. ما به عنوان معلم تلاش میکنیم به آنها بیاموزیم که طبیعت ارزشمند است و باید از آن حفاظت کرد، اما وقتی خودشان نمونهای زنده نمیبینند، این آموزشها کمتر اثر میگذارد.
زایندهرود و هویت فرهنگی اصفهان
زایندهرود همیشه فراتر از یک رودخانه بوده است. در اشعار، ترانهها و نگارگریهای هنرمندان اصفهان حضوری پررنگ داشته است. هنرمندان قدیمی شهر بارها در آثار خود انعکاس پلها و جریان آب را ثبت کردهاند.
علی نصیری، استاد بازنشسته جغرافیا، بر این باور است که خشکی زایندهرود نه تنها یک بحران زیستمحیطی بلکه یک بحران هویتی است.
وی در گفتوگو با اصفهان رسانه اظهار میکند: مردم اصفهان احساس میکنند بخشی از هویتشان از بین رفته است.
به گفته وی، رودخانه برای مردم اصفهان همانند قلبی بود که با تپش خود شهر را زنده نگه میداشت. اکنون که این قلب از حرکت ایستاده، روح شهر نیز پژمرده به نظر میرسد.
این استاد بازنشسته جغرافیا تأکید میکند: احیای زایندهرود تنها یک ضرورت زیستمحیطی نیست بلکه ضرورتی فرهنگی و اجتماعی است. مردم اصفهان باید بار دیگر با رودخانه زنده پیوند بخورند تا هویت جمعی شهر بازسازی شود.
راهکارها و امیدها
احیای زایندهرود نیازمند برنامهای همهجانبه است. کارشناسان بر مدیریت پایدار منابع آبی، جلوگیری از برداشتهای بیرویه، اصلاح الگوی کشت، توسعه کشاورزی کمآب و آموزش عمومی تأکید دارند. برخی نیز بر استفاده از ظرفیت گردشگری پایدار برای تأمین منابع مالی حفاظت از رودخانه اشاره میکنند.
مردم اصفهان همچنان امیدوارند. هرچند سالهاست رودخانه خشکیده، اما خاطرات و قصههایشان زنده است. این خاطرات به آنان انگیزه میدهد تا مطالبهگر بمانند. شعار مردم در روز ملی زایندهرود این است: زایندهرود را زنده، کامل و همیشه جاری می خواهیم.
زایندهرود تنها یک رودخانه نیست، بلکه بخشی از حافظه تاریخی و فرهنگی اصفهان است. مردمی که کودکی، جوانی، آیینها و هنر خود را در کنار آن تجربه کردهاند، امروز با حس فقدان زندگی میکنند. اما همین حس، انگیزهای برای تلاش در جهت احیای رودخانه است.
اگر زایندهرود دوباره جاری شود، نه تنها طبیعت اصفهان جان تازهای میگیرد، بلکه خاطرات و هویت فرهنگی مردم نیز احیا خواهد شد. زایندهرود باید بار دیگر به شاهرگ زندگی اصفهان تبدیل شود.